سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی مشترک من با طعم شکلات

نظر

خدایا جان من واقعا کم آوردم دیگه... تا میام یه نفسی تازه کنم یه پیام دیگه برام میاد...

رسم کشیده شد

مغزم سوخت...

حالا جای خیلی خاصی هم نیس من نمیدونم اینهمه مصاحبه برا چی شونه

یکی از یکی در پیت ترین که

پس شماها رو کی انتخاب کرده...

چطوری خودتون تایید شدین...

حالا اون به کنار ....ولش کن هیچی نگم بزار دهنم بسته بمونه....

بگذریم

دیروز بعد از یک روز گرم و طاقت فرسا که هزار تا کار و هزار تا جا باید میرفتم اومدم خونه روی مبل کمرم رو رسوندم به حالت افقی دیدم پیام اومده رو گوشیم برای مصاحیه فلان فلان روز برو فلان جهنم دره....

خدایا جان .... ینی من دو ثانیه هم نباید حس خوشالی داشته باشم ازاینکه یه ساعت سر راحت زمین بزارم؟؟؟؟

همش با خودم دیروز میگفتم آخیش این آخر هفته مثه بچه هایی که امتحاناشون رو دادن میتونم یه نفسی بکشم.... یه کم استراحت که پیشکش کارای عقب افتاده ی خونه زندگی رو بکنم...

شت تو روحتون....

به ثانیه نکشید گند رو زدین تو روانم...

باز بشین مدارک جم کن کپی کن فرم پر کن...

حالا آخرش ختم بخیر باشه خوبه...